۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

نامه ای از شیرین علم هولی زندانی محکوم به اعدام: شرح فشارهای وارد شده بر من در مدت بازداشت


کردی

English

تا لغو اعدام شیرین علم هولی: چندی پیش شیرین علم هولی، زندانی سیاسی کرد، در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد. در دادخواست وی آمده که یکی از دلایل صدور حکم محاربه، اقرار وی به ارتباط با پژاک بوده است. شیرین علم هولی در نامه ای شرح فشارها و شکنجه های وارد شده بر خود را برای گرفتن اقرار آورده است. متن نامه وی را در ادامه بخوانید.

شرح فشارهای وارد شده بر من در مدت بازداشت

من در اردیبهشت 1387 در تهران توسط ماموران تعدادی از ماموران نظامی و لباس شخصی دستگیر شدم و مستقیما به مقر سپاه منتقل شدم. به محض ورود و پیش از هر گونه سوال و جوابی، شروع به کتک زدن من کردند. من در مجموع 25 روز در سپاه ماندم. 22 روز آن را در اعتصاب غذا به سر بردم و تمام آن مدت متحمل انواع شکنجه های جسمی و روحی شدم. بازجوها مرد بودند و من با دستبند به تخت بسته شده بودم. آنها با باتوم برقی، کابل، مشت و لگد به سر و صورت و اعضای بدنم و کف پاهایم می کوبیدند. من حتا در آن زمان به راحتی نمی توانستم فارسی را بفهمم و صحبت کنم. زمانی که سوال های شان بی جواب می ماند، باز مرا به باد کتک می گرفتند تا از هوش می رفتم. صدای اذان که می آمد برای نماز می رفتند و به من تا زمان بازگشت شان فرصت می دادند تا به قول خودشان فکرهایم را بکنم و زمانی که باز می گشتند، دوباره کتک، بی هوشی، آب یخ و ...

زمانی که دیدند من برای ادامه اعتصاب غذا مصرم، به واسطه سرم و شلنگ هایی که از بینی به درون معده ام می فرستادند، به زور قصد شکستن اعتصابم را داشتند. من مقاومت می کردم و شلنگ ها را بیرون می کشیدم که منجر به خونریزی و درد زیادی می شد و اثر آن حالا بعد از دو سال هم چنان باقی مانده و آزارم می دهد.

یک روز در هنگام بازجویی، چنان لگد محکمی به شکمم زدند که بلافاصله دچار خونریزی شدیدی شدم. یک روز یکی از بازجویان به سراغم آمد، تنها بازجویی بود که او را دیدم. در سایر مواقع چشم بند داشتم. او سوال های بی ربطی از من پرسید. وقتی جوابی نشنید، سیلی ای به صورتم زد و اسلحه ای از روی کمر خود باز کرد و بر سرم گذاشت و گفت: «به سوال هایی که از تو می کنم جواب بده. من که می دانم تو عضو پژاک هستی، تروریستی، ببین دختر تو حرف بزنی یا نه فرقی نمی کند ما خوشحالیم که یک عضو پژاک در دستانمان اسیر است.»

در یکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخم هایم و رسیدگی به وضعیتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتک ها در عالم خواب و بیداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بیمارستان منتقل کنند. بازجو پرسید: «چرا باید به بیمارستان معالجه شود، مگر در اینجا معالجه نمی شود؟» دکتر گفت: «برایمعالجه نمی گویم، من در بیمارستان برای تان کاری می کنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند» فردای آن روز مرا با چشم بند و دستبند به بیمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کردند. من گویی از خود بی خود شده بودم و به هر آنچه را که می پرسیدند، پاسخ می دادم و جواب هایی که آنها می خواستند را همانگونه که می خواستند به آنها می دادم و آنها هم از این جریان فیلم می گرفتند. وقتی به خودم آمدم از آنها پرسیدم که من کجا هستم و فهمیدم که هنوز روی تخت بیمارستانم و بعد از آن دوباره مرا به سلولم منتقل کردند.

ولی انگار برای بازجوها کافی نبود و می خواستند من بیشتر رنج بکشم. با پای زخمی سرپا نگه می داشتند تا پاهایم کاملا ورم می کرد و بعد برایم یخ می آوردند. شب ها تا صبح صدای جیغ و داد و ناله و گریه می آمد و من از شنیدن این صداها عصبی می شدم که بعدها فهمیدم این صدا ضبط است و به خاطر آن است که من رنج های زیادی بکشم. یا ساعت ها در اتاق بازجویی فقط قطره قطره آب سرد روی سرم می چکید و شب مرا به سلول باز می گرداندند.

یک روز با چشمان بسته روی صندلی نشسته بودم و بازجویی می شدم. بازجو سیگارش را روی دستم خاموش کرد و یا یک روز آنقدر پاهایم را با کفش های اش فشار داد که ناخن هایم سیاه شد و افتاد یا اینکه تمام روز مرا در اتاق بازجویی سرپا نگه می داشت و بدون هیچ سوالی، فقط بازجویان می نشستند و جدول حل می کردند. خلاصه آنکه هر آنچه که از دستشان برمی آمد را انجام دادند.
بعد از آن که از بیمارستان بازگشتم تصمیم گرفتند که مرا به 209 منتقل کنند. ولی به دلیل وضعیت جسمی ام و اینکه حتا نمی توانستم راه بروم، بند 209 حاضر به پذیرش من نشد و یک روز تمام با همان وضعیت، مرا دم در 209 نگاه داشتند تا سرانجام مرا به بهداری منتقل کردند.

دیگر، تفاوت شب و روز را درک نمی کردم. نمی دانم چند روز در بهداری عمومی اوین ماندم تا زخمهایم کمی بهتر شد و بعد به 209 منتقل شدم و بازجویی ها در آنجا آغاز شد. بازجوهای 209 نیز تکنیک ها و روش های خاص خود را داشتند و به قول خودشان با سیاست سرد و گرم پیش می رفتند. ابتدا بازجویی خشن می آمد و مرا تحت فشار و شکنجه و تهدید قرار می داد و می گفت که هیچ قانونی برای اش مهم نیست و هر کاری بخواهد با من می کنند و ... بعد بازجوی مهربان وارد می شد و از او خواهش می کرد که دست از این کارها بردارد. به من سیگاری تعارف می کرد و بعد سوالات را تکرار می کرد و دوباره این دور باطل شروع می شد.
درمدتی که در 209 بودم، به خصوص اوایل که بازجویی داشتم، وقتی که حالم خوب نبود یا بینی ام خونریزی می کرد، فقط در داخل سلول مسکنی به من تزریق می کردند. کل روز خواب بودم. مرا از سلول خارج نمی کردند یا به بهداری منتقل نمی کردند...


شیرین علم هولی، بند نسوان اوین، 28/10/88

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

آقای دادستان کشتن شیرین هنر نیست، زندگی بخشیدن به او هنر است/ خدیجه مقدم

جناب آقای جعفری دولت آبادی

دادستان محترم تهران

با سلام و احترام ،

لطفن به خاطر نجات جان یک دختر بیگناه به عرایض بنده توجه کنید. این دختر از جنس همان دخترکانی است که شما یک بار در مقاله تحقیقی خود در مورد قتل های ناموسی در همایشی ارائه دادید. من که تنها برای نجات جان محمد رضا حدادی که طناب دار بالای سرش بود آمده بودم، چند دقیقه ای وقتتان را گرفتم و کپی پرونده محمد رضا را که در ازای دو میلیون تومان پول برای کمک به خانواده اش در روستایی اطراف شیراز، در 15 سالگی ارتکاب قتلی را به عهده گرفته بود، به شما دادم. آن روز شما گفتید: «استان فارس حیطه کاری من نیست ولی تلاش خودم را می کنم.» نمی دانم تلاشی کردید یا نه، ولی خوشبختانه محمد رضا هنوززنده است.


جناب آقای جعفری دولت آبادی، تهران حیطه کاری شما است و من از شما تقاضا می کنم نگذارید شیرین علم هولی را در زندان اوین اعدام کنند.


شیرین در اینجا مادری ندارد که بتواند بگوید بر او چه گذشته و چرا از خانه فرار کرده و به کردستان عراق رفته. او در یکی از روستاهای اطراف ماکو در خانواده ای 13 نفره و فقیر به دنیا آمده است، مسئولیت نگهداری از خواهران و برادران کوچکتر خود را داشته و هرگز به مدرسه نرفته است. در واقع، او نه کودکی کرده و نه از جوانی لذتی نصیب اش شده است. شیرین یک هفته قبل از ازدواج اجباری و قبیله ای و برای فرار از مشقت های زندگی اش از خانه فرار می کند.


آقای دادستان من مطمئن هستم شما شیرین علم هولی را می شناسید چون از همان دخترانی است که شما در مقاله تان با دلسوزی از آنان یاد کردید و گفتید باید خیلی تلاش کنیم، ما مسئولیم. البته که ما مسئولیم و همین احساس مسئولیت است که مرا وادار به نوشتن چنین نامه ای کرده است.


آقای دادستان من هم این دختران را خوب می شناسم که به شدت با فقر اقتصادی و فرهنگی دست بگریبانند و نمی توانند شرایط تحمیل شده را قبول کنند و برای تغییر وضعیت زندگی شان گاه به بیراهه می روند.


آقای دادستان


شیرین تا کنون دوبار دست به خودکشی زده. کشتن او هنر نیست زندگی بخشیدن به او هنر است. شیرین دختری بسیار مهربان، پاک و با هوش است. او عضو فرهنگی و ورزشی زندان نسوان اوین است و تمامی کلاس های فرهنگی را در یک سالی که در بند عمومی است به پایان رسانده، سفالگری ماهر و قالیبافی هنرمند است.


زندگی را از او نگیرید.


او بی گناه است. ستمی که بر او روا داشته شده سه گانه است او یک دختر فقیر کرد است که به اعدام محکوم شده و فرصتی نیست تا نجات او. خواهش می کنم شیرین را نجات دهید.


با تشکر : خدیجه مقدم

مادر شیرین علم هولی

صدور حکم اعدام برای یک زن فعال سیاسی کرد

خطراعدام بیست زندانی سیاسی کرد حاصل دادگاه های ناعادلانه

اول بهمن ماه 1388- کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در باره افزایش صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی کرد که حاصل دادگاه های ناعادلانه هستند، نگرانی جدی خود را ابراز کرد.

به گزارش سازمان های حقوق بشر کردستان حداقل 20 زندانی سیاسی به اعدام محکوم شده اند. در هفته های اخیر، دو زندانی سیاسی کرد؛ احسان فتاحیان و فصیح یاسمنی اعدام شدند و ترس واقع بینانه ای از اعدام قریب الوقوع سایر زندانیان سیاسی کرد که در صف مرگ به انتظارایستاده اند، قوت گرفته است.

هادی قائمی؛ سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در این مورد گفت: "قوه قضائیه برای اجرای موجی از اعدام های سیاسی بویژه اعدام فعالان کرد، گام های سریعی بر می دارد. این احکام اعدام منشاء سیاسی دارند وحاصل دادگاه هایی هستند که با معیارهای پذیرفته شده بین المللی آئین دادرسی همخوانی ندارند."

آخرین حکم اعدام برای یک زندانی سیاسی؛ خانم شیرین علم هولی، زن 28 ساله کرد توسط قاضی صلواتی درشعبه 15 دادگاه انقلاب تهران صادر شده است. به گزارش سازمان حقوق بشر کردستان، خانم علم هولی در تاریخ 28 آذرماه 1388 محاکمه شد و حکم وی در تاریخ 13 دیماه 1388 به وکیل وی ابلاغ شد.

شیرین علم هولی متولد روستای دیم شالاق از توابع ماکو در آذربایجان غربی است. نیروهای امنیتی سپاه پاسداران در روز ششم خردادماه 1387 وی را بازداشت کردند. شیرین علم هوی به مدت 21 روز در بازداشگاه مخفی سپاه پاسداران نگهداشته شد و سپس به زندان اوین، بند 209 که تحت نظارت وزارت اطلاعات است، منتقل شد. علم هولی پس از 5 ماه از بند 209 به بند عمومی زندان اوین منتقل شد و هم اکنون نیز در این بند زندانی است.

به گفته فریدون شامی؛ وکیل شیرین علم هولی، در یک مصاحبه، هنگامی که شیرین را از بازداشتگاه سپاه پاسداران به اوین منتقل کردند، به دلیل اینکه وضع جسمی شیرین بسیار بد بود، مسئولین بند 209 زندان اوین از پذیرش او برای بازداشت سرباز زدند. به همین دلیل قبل از انتقال شیرین به بند 209، وی مدت یک هفته در بهداری اوین تحت مداوای پزشکی قرار گرفت. فریدون شامی همچنین مدعی شد که موکل او در زمانی که در مکان نامعلوم در بازداشت سپاه پاسداران بوده، مورد شکنجه های شدید قرار گرفته است.

شیرین علم هولی متهم به محاربه در همکاری با گروه های مسلح اپوزیسیون کردستان است. هر چند دادستانی هیچ سندی مبنی بر فعالیت مسلحانه شیرین ارائه نکرده است. وکیل شیرین به سازمان حقوق بشر کردستان گفت که او انتظار حکم اعدام شیرین را نداشته چون این حکم با شواهد ارائه شده در دادگاه همخوانی ندارد و او به این حکم اعتراض خواهد کرد.

علاوه بر شیرین علم هولی، به گزارش سارمان های حقوق بشر در کردستان، 19 نفر از زندانیان سیاسی دیگر در صف انتظار اعدام هستند که گفته می شود بزودی اعدام خواهند شد.

در روز 21 دیماه 1388، سازمان حقوق بشر کردستان اسامی 17 نفر از زندانیان کرد را منتشر کرد که در خطر اعدام قریب الوقوع هستند: زینب جلالیان، فرزاد کمانگر، حبیب الله‌ لطیفی، شیرکو معارفی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، حسین خضری، رستم ارکیا، مصطفی سلیمی، انور رستمی، رشید آخکندی، محمد امین آگوشی، احمد پولاد خانی، سید سامی حسینی، سید جمال محمدی، حسن ‌تالعی و ایرج محمدی.

همچنین در روز 30 دیماه 1388، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی اعلام کرد که حکم دو زندانی سیاسی کرد؛ محمد امین عبداللهی 20 ساله و قادر محمد زاده 32 ساله در دادگاه تجدید نظر ارومیه تائید شده است.

هادی قائمی در مورد این احکام اعدام گفت :"متوسل شدن به محاربه برای اعدام زندانیان سیاسی بسیار مایه تاسف است. هیچ مذهبی اجازه چنین کشتارهای شتابزده ای را نمی دهد و حتی مسئله مهمتری که این اعدام های با ماهیت کاملا عریان سیاسی ایجاد می کنند کمک به تحکیم قدرت تندروهای افراطی است که در بیشتر نهادهای کشوری مسئولیت دارند."

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران یادآور می شود که جمهوری اسلامی ایران هزاران زندانی سیاسی را در تابستان 1367 بطور فراقانونی اعدام کرد، که این اقدام جمهوری اسلامی توسط بسیاری از سازمان های حقوق بشر بعنوان "جنایت علیه بشریت" شناخته شده است.

هادی قائمی درمورد گرایش به کشتارهای اخیر گفت:" امروز بسیاری از همان مقاماتی که کشتارهای دسته جمعی سال 1367 را به راه انداختند خواستار اقدامی مشابه در مورد زندانیان سیاسی هستند. افزایش اعدام زندانیان کرد که آسیب پذیرترین زندانیان و بی حامی هستند، یک زنگ خطر است. شورای حقوق بشر سازمان ملل باید برای پاسخگو کردن ایران، قبل از اینکه ما با یک فاجعه حقوق بشری روبرو بشویم، مسئولیت خود را به انجام برساند."

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

شامی: حقوق قانونی موکل من در روند دادرسی زیر پا گذاشته شده است

گفتگو با آقای شامی وکیل شیرین علم هولی محکوم به اعدام

شیرین علم هولی متولد سال 1360 در روستای دیم قشلاق در حوالی ماکوست.او پس از گذراندن یک سال و 6 ماه حبس در زندان اوین تهران در روز هشتم آذر ماه به اتهام ارتباط با گروه پژاک دادگاهی شد و به اعدام محکوم گردید. به دلیل آنکه اطلاع دقیقی از روند این پرونده در دسترس نبود ، با جناب آقای شامی وکیل خانم علم هولی به گفتگو نشستیم.

در ابتدا ممکن است توضیح بدهید که خانم علم هولی در چه تاریخی و توسط چه کسانی بازداشت شدند؟

موکل من در تاریخ ششم خرداد ماه سال 1387 در تهران توسط سپاه پاسداران بازداشت گردید و پس از تحمل 21 روز حبس و شکنجه در محلی نامعلوم به زندان اوین منتقل شد. موکل من در طول 21 روز اول بازداشت چنان تحت شکنجه قرار گرفته بود که گمان می کردند ممکن است جانش را از دست بدهد به همین دلیل وقتی او را به زندان اوین آوردند ، زندان از قبول او سر باز می زد.

بعد از انتقال به زندان اوین چه اتفاقی افتاد؟

بعد از انتقال به اوین او را به بند 209 بردند و پس از تحمل 5 ماه حبس در این بند او را به بند عمومی منتقل کردند و اکنون بیش از یک سال است که موکل من در بند نسوان زندان اوین در بازداشت موقت به سر می برد.

دادگاه خانم علم هولی در چه تاریخی برگزار شد؟

در طول این یک سال ، یعنی بعد از انتقال او به بند عمومی دوبار تاریخ دادگاه از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران تعیین گردید اما یکبار به دلیل عدم حضور شاکی پرونده یا مدعی العموم ( نماینده دادستان) و یکبار به دلیل عدم حضور موکلم دادگاه تشکیل نگردید.چون در آن زمان ظاهرا شیرین را مجددا به 209 منتقل کرده بودند و او را برای شرکت در دادگاه نیز نیاوردند. اما نهایتا این دادگاه در تاریخ 28 آذر 1387 در شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار گردید.

اتهام وارد شده به موکل شما چه بود؟

موکل من را با اتهام محاربه و خروج غیرقانونی از مرز دادگاهی شد.

پس از دادگاه چه حکمی برای او صادر گردید؟

به تهام محاربه و با استناد به مواد 186 و 187 و 190 (بند 2) قانون مجازات اسلامی به اعدام و به اتهام خروج غیرقانونی از مرز به استناد ماده 34 قانون گذرنامه به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

آیا پیش بینی می کردید که برای شیرین حکم اعدام صادر شود؟

به هیچ وجه.با اینکه موکل من به اتهام محاربه دادگاهی می شد و یکی از مجازات های این اتهام اعدام است اما من پیش بینی نمی کردم که چنین مجازاتی برای شیرین در نظز گرفته شود، چون حتی در دادگاه هم به نظر می رسید که دفاعیات مورد توجه قرار گرفته است و قاضی نیز برخورد خوبی با موکل داشت و حتی وقتی دید کسی از اعضای خانواده شیرین در دادگاه حضور ندارند علت را جویا شد و ما گفتیم که به جز برادرش بقیه خانواده در شهرستان زندگی می کنند و ایشان با برادر شیرین هم تماس گرفتند و خواستند که او هم بیاید و به او هم امیدواری دادند که شیرین آزاد می شود .حتی از برادرش خواستند وقتی شیرین آزاد شد او را تهران نگه دارد و دوباره او را به ماکو بازنگرداند.

با وجود این شواهد ما فکر می کردیم کمترین سطح مجازات محاربه به شیرین داده می شود نه بالاترین سطح آن یعنی اعدام.

شما چگونه از صدور این حکم مطلع شدید؟ و اکنون چه اقدامی انجام خواهید داد؟

از دادگاه با من تماس گرفتند و خواستند تا جهت رویت حکم به شعبه مراجعه کنم.من هم با اینکه این کار خلاف قانون است و شعبه باید حکم را به متهم یا وکیل او تحویل دهد اما به دلیل نگرانی موکلم مراجعه کردم و حکم را رویت نمودم. همانگونه که مستحضرید بعد از دریافت حکم تا 20 روز فرصت داده می شود تا لایحه تقاضای تجدید نظر تقدیم دادگاه گردد. در حال حاضر من این لایحه را آماده نمودم و روز شنبه که پایان بیستمین روز از موعد مقرر است آن را به دادگاه تقدیم خواهد نمود.

در این لایحه من به شکنجه موکلم بر خلاف تمام اصول قانونی اشاره نمودم و اینکه اعترافی که زیر شکنجه از متهم گرفته شود به هیچ عنوان ارزش قانونی ندارد چرا که هیچ یک از حقوق انسانی و قانونی متهم در نظر گرفته نشده است. من در این لایحه خواستار پایین ترین سطح مجازت برای موکلم شده ام.

بعد از درخواست درخواست تجدید نظر از سوی شما ، پرونده به شعبه تجدید نظر فرستاده خواهد شد؟

خیر، زمانی که حکم صادر شده از سوی دادگاه مجازاتی بیش از 10 سال حبس را به همراه داشته باشد پرونده به دیوان عالی کشور خواهد رفت، در آنجا یا حکم صادر شده مورد تایید واقع می شود و یا شعبه دیگری در دادگاه تعین می گردد و پرونده برای بررسی مجدد به شعبه دیگری در دادگاه انقلاب فرستاده می شود.

حدودا چه مدت زمان طول می کشد تا دیوان در رابطه با حکم اعلام رای کند؟

معمولا یک ماه

فکر می کنید چه اقداماتی می توان جهت تخفیف حکم شیرین انجام داد؟

من به عنوان وکیل او تمام تلاش خودم را در عرصه قانونی خواهم کرد و دوستان و خانواده و سایرین نیز باید هر اقدامی که می توانند را در این جهت انجام دهند.

باتشکر از شما برای وقتی که گذاشتید

کچا جوان سوتی (دختر جوان سوخت) / شیرین علم هولی (محکوم به اعدام)

تغییر برای برابری:
دختر جوان سوخت.
دختر مي خواست با كسي كه دوستش مي داشت ازدواج كند. دختر مي خواست با كسي كه دوست مي داشتش زندگي كند.

يخ زده بودم. خاطرات به سرم هجوم مي آوردند. خاطراتي گرانبها كه نمي خواستم يك لحظه اش را حتا از ياد ببرم. و حالا اين خاطرات به يك باره چه سياه و تلخ مي نمود.

روزي كه كبرا فرار كرد، همه به او پشت كردند. قبيله نام او را از فهرست اسامي زندگانش خط زد.

برادران و خواهران كبرا نمي خواستند با كسي كه دوست مي داشت ازدواج كند. بايد دل به كس ديگري مي داد كه آنها مي خواستند.

پسر به خواستگاري آمد، پسري كه كبرا مي خواست. خانواده او را پس زدند. كبرا مي بايست با كسي كه آنها مي خواستند، مي رفت. پسر به بيرون پرتاب شد و دختر جوان سوخت.

بعد از فرار آنها دعواها شروع شد. رسم بود در قبيله اي كه نام كبرا خط خورده بود، هم چون مردگاني كه به گور سپرده بودند، خانواده پسر فراري به دختر گريزپاي پولي بدهند.

سه ميليون تومان شد بهاي كبرا.

سال ها بعد او را ديدم. دختر جوان شكسته بود و تكيده. سه بچه ثمره زندگي چند سال او بود در فراموشي.

به من نگاه كرد.

- ديگر هم و دوست نداريم. مادر شوهرم آزارم مي دهد. مي گويد اگر خوب بودي، فراموشت نمي كردند. كاش مرده بودم. با عشق آمدم و حالا اين شد زندگي من!

راه برگشتي نبود. قبيله او را فراموش مي كرد. فراموش شده بود.

- كبرا آگر بردا خو! **

سوختم. سالها بي خبري و حالا از آن سوي ديوارهاي اين بند مي شنوم كه دختر سوخت. خاطرات بر سرم هجوم مي آورند. به كودكي مان پرتاب مي شوم. زماني كه بي آتش و در انتظار آتش زندگي مي كرديم.

پسر ازدواج كرد، پيش از آنكه هفته سرآيد.

عاشقي يعني چه؟ گويي هيچ عشقي در ميانه نبود و تنها آتش گواه زندگي سوخته. عشق يعني چه؟

پانوشت:

* «کچا جوان سوتی» در زبان كردي به معناي «دختر جوان سوخت». داستان حاضر، روايت زندگي واقعي زني كرد از روستایی در اطراف ماكوست كه در اثر سنت هاي ديار خود به آتش پناه مي برد. آمار خودسوزي در ميان زنان كرد بيشترين آمار را به خود اختصاص داده . در اين ميان «ايلام كه شهري عمدتا كرد نشين است بالاترين آمار را دارد.

** «آگر بردا خو» به معنای «خودش را آتش زد» است

وکیل شیرین علم هولی : صدور حکم سنگین اعدام برای او را انتظار نداشتیم

تغییر برای برابری - شیرین علم هولی به اتهام محاربه از طریق همکاری با «پژاک» با استناد به ماده 186 و 187 و 190 (بند 2) قانون مجازات اسلامی به اعدام و به اتهام خروج غیرقانونی از مرز به استناد ماده 34 قانون گذرنامه به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه وی در تاریخ 28 آذر ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار و حکم در 13 دی ماه به وکیل وی، شامی، ابلاغ شده است.

شیرین علم هولی متولد 1360 و از اهالی روستای دیم قشلاق در حوالی ماکو است. وی از تاریخ خرداد 1387 در بازداشت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده و پس از تحمل 25 روز در بازداشتگاه سپاه که مکان آن بر وی معلوم نبوده، به بند 209 زندان اوین و پس از تحمل 2 ماه، به بند عمومی نسوان منتقل شده است.

به گفته وکیل وی، شامی، انتظار چنین حکم سنگینی برای وی نمی رفته است.

شیرین هم بندی بسیاری از فعالان کمپین بوده است و کمپینی ها با ویژگی های منحصر به فرد او در دوره بازداشتشان آشنایی دارند و از شنیدن چنین حکمی برای او بسیار نگران وضعیتش هستند.

شیرین درمنطقه ای پر تبعیض علیه زنان بزرگ شده است. خودش شاهد خودسوزی یکی از دوستانش بوده. داستانی هم دارد که شرح زندگی یکی از اقوام نزدیکش وبه گفته خودش هم بازی دوران کودکی اش هست. نوشته او به زودی در سایت تغییر برای برابری منتشر می شود.

صدور حکم اعدام برای شیرین علم هولی، زندانی سیاسی کُرد

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان: شیرین علم هوی، زندانی سیاسی کُرد در زندان اوین تهران به اعدام محکوم شد. این حکم به اتهام محاربه از طریق همکاری با یک حزب اپوزیسیون کردستان از سوی دادگاه انقلاب تهران صادر و هفته‌ گذشته به وکیل وی ابلاغ شده است.

شیرین علم هوی، 28 ساله و اهل شهر ماکو در استان آذربایحان غربی است. وی خرداد ماه سال پیش بازداشت و اکنون در زندان اوین تهران نگهداری می‌شود.

پیش از این اعلام شده بود که برای این زندانی سیاسی زن حکم حبس ابد صادر شده، اما وکیل وی صدور حکم اعدام را تایید کرد. این حکم قابل تجدیدنطر خواهی است.