۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

کچا جوان سوتی (دختر جوان سوخت) / شیرین علم هولی (محکوم به اعدام)

تغییر برای برابری:
دختر جوان سوخت.
دختر مي خواست با كسي كه دوستش مي داشت ازدواج كند. دختر مي خواست با كسي كه دوست مي داشتش زندگي كند.

يخ زده بودم. خاطرات به سرم هجوم مي آوردند. خاطراتي گرانبها كه نمي خواستم يك لحظه اش را حتا از ياد ببرم. و حالا اين خاطرات به يك باره چه سياه و تلخ مي نمود.

روزي كه كبرا فرار كرد، همه به او پشت كردند. قبيله نام او را از فهرست اسامي زندگانش خط زد.

برادران و خواهران كبرا نمي خواستند با كسي كه دوست مي داشت ازدواج كند. بايد دل به كس ديگري مي داد كه آنها مي خواستند.

پسر به خواستگاري آمد، پسري كه كبرا مي خواست. خانواده او را پس زدند. كبرا مي بايست با كسي كه آنها مي خواستند، مي رفت. پسر به بيرون پرتاب شد و دختر جوان سوخت.

بعد از فرار آنها دعواها شروع شد. رسم بود در قبيله اي كه نام كبرا خط خورده بود، هم چون مردگاني كه به گور سپرده بودند، خانواده پسر فراري به دختر گريزپاي پولي بدهند.

سه ميليون تومان شد بهاي كبرا.

سال ها بعد او را ديدم. دختر جوان شكسته بود و تكيده. سه بچه ثمره زندگي چند سال او بود در فراموشي.

به من نگاه كرد.

- ديگر هم و دوست نداريم. مادر شوهرم آزارم مي دهد. مي گويد اگر خوب بودي، فراموشت نمي كردند. كاش مرده بودم. با عشق آمدم و حالا اين شد زندگي من!

راه برگشتي نبود. قبيله او را فراموش مي كرد. فراموش شده بود.

- كبرا آگر بردا خو! **

سوختم. سالها بي خبري و حالا از آن سوي ديوارهاي اين بند مي شنوم كه دختر سوخت. خاطرات بر سرم هجوم مي آورند. به كودكي مان پرتاب مي شوم. زماني كه بي آتش و در انتظار آتش زندگي مي كرديم.

پسر ازدواج كرد، پيش از آنكه هفته سرآيد.

عاشقي يعني چه؟ گويي هيچ عشقي در ميانه نبود و تنها آتش گواه زندگي سوخته. عشق يعني چه؟

پانوشت:

* «کچا جوان سوتی» در زبان كردي به معناي «دختر جوان سوخت». داستان حاضر، روايت زندگي واقعي زني كرد از روستایی در اطراف ماكوست كه در اثر سنت هاي ديار خود به آتش پناه مي برد. آمار خودسوزي در ميان زنان كرد بيشترين آمار را به خود اختصاص داده . در اين ميان «ايلام كه شهري عمدتا كرد نشين است بالاترين آمار را دارد.

** «آگر بردا خو» به معنای «خودش را آتش زد» است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر