رادیو فردا
۱۳۸۹/۰۲/۲۷
شيرين علمهویى متولد سال ۱۳۶۰ در روستاى ديم قشلاق در حوالى ماكو پس از گذراندن دو سال حبس در زندان اوين تهران به اعدام محكوم شد.شيرين علمهویى روز ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۹ بدون اطلاع خانواده و وكلايش، به همراه چهار فعال كرد ديگر در زندان اوين به دار آويخته شد.
دادستانى تهران در اطلاعيه خود اتهام خانم علمهویى را «بمبگذارى در پاركينگ قرارگاه سپاه در غرب تهران و انفجار آن» در ششم خرداد ۸۷ عنوان كرد.
پيش از اين اما شيرين، با انتشار دو نامه، اتهامات عليه خود را رد كرده و گفته بود كه ۲۵ روز نخست دوره بازداشتش را در مكانى نامعلوم سپرى كرده و در دوران بازداشت «تحت شكنجههاى شديد جسمى و روانى» قرار داشته است.
شيرين همين طور، شش ماه از دوره بازداشت خود را در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات سپرى كرده و پس از آن به بند زنان زندان اوين منتقل شده بود.
شيرين علمهویى در ۲۸ آذر سال ۸۸ از سوى شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به رياست قاضى صلواتى به «به اتهام خروج غير قانونى از مرز به تحمل دو سال حبس تعزيرى و به اتهام محاربه از طريق ارتباط با گروه پژاك، به اعدام محكوم شد.»
كمپين بينالمللى حقوق بشر در ايران، فقط دو روز پيش از اعدام شيرين، اعلام كرده بود كه «وضعيت سلامتى شيرين علم هویى و برخى ديگر از زنان زندانى در بند زنان زندان اوين خطرناك است.» اما پيش از آن كه اين بيانيه ها مورد توجه قرار بگيرد، شيرين علمهویى اعدام شد.
بعد از ۲۲ روز كه خانم علم هولى به هيچ جرمى اعتراف نمى كند او را به بهدارى مى برند و دكتر به او آمپول تزريق مى كند. جرمى كه براى او ثابت شده فرار غير قانونى از مرز بود كه آن هم دو سال زندان و تبعيد بود نه اعدام.
شیلا علم هولی، عمه شیرین
شیلا علم هولی، عمه شیرین
«تلفن بند نسوان از عصر شنبه قطع بود، وقتى ۱۰ دقيقه قبل از خاموشى در ساعت نه و پنجاه دقيقه به بهانه اشتباه گرفتن نام پدر، شيرين را بردند، حتى لحظه اى به گمان مان نيامد كه شايد ديگر ديدارى در پى اين جدايى نباشد. اشتياق شيرين به زندگى و پيشرفت و تلاش او در مطالعه شبيه كسى بود كه تنها چند روز از بازداشتش گذشته و بزودى هم آزاد خواهد شد؟! اى واى كه چه شبى گذشت؟! آوار صبح يكشنبه بر دوش ما سنگينى مى كرد كه ديگر اطمينان يافته بوديم كه دست قساوت، بار ديگر مبارزى، آن هم شيرزنى از خطه كردستان را به طناب دار سپرد، از اخبار ساعت ۱۴ شنيديم كه طناب دار بر گردن شيرين بوسه زده است و باورمان شد كه، آرى ديگر شيرين باز نخواهد گشت و ما كه تنها در خاطرات و تاريخ شفاهى حس از دست دادن دوستى را شنيده بوديم، با تك تك سلولهايمان، تلخى از دست دادن شيرينمان را حس كرديم. حالا چهار روز از آن فاجعه مى گذرد و شالى سياه به رنگ روزهايمان بر تختش، نشان عزايمان است.»
بعد از اعدام شيرين، خانه او در ماكو تحت محاصره نيروهاى انتظامى قرار گرفت و امكان برقرارى هر گونه تماسى با خانواده نزديك او قطع شد، و حالا كه حدود يك هفته از اعدام او مى گذرد، هنوز جسد او به خانواده اش تحويل داده نشده است.
در گفت و گو با شيلا علمهویى، عمه شيرين، از او پرسيدم: شيرين كى و به چه اتهامى بازداشت شد؟
شيلا علمهویى: خانم شيرين علمهویى در سال ۲۰۰۸ توسط سپاه پاسداران در يكى از خيابان هاى تهران دستگير شد و در مدت ۲۲ روزى كه در جاى نامعلومى بود زير شكنجه شديد جسمى و روانى قرار گرفت، دست به اعتصاب غذا زده بود. بالاخره بعد از ۲۲ روز او را به زندان اوين منتقل كردند.
شيلا علمهویى توضيح مى دهد كه شيرين در مدت دو سال بدون وكيل و زير شكنجه بود. وى در مورد اتهام هاى شيرين علمهویى مى گويد: بعد از ۲۲ روز كه خانم علمهویى به هيچ جرمى اعتراف نمى كند او را به بهدارى مى برند و دكتر به او آمپول تزريق مى كند. جرمى كه براى او ثابت شده فرار غير قانونى از مرز بود كه آن هم دو سال زندان و تبعيد بود نه اعدام.
وى در گفت و گوى خود تاييد مى كند كه شيرين علمهویى تا پيش از دستگيرى اش فارسى نمى دانست و فارسى را در دوران زندان ياد گرفت.
جلوه جواهرى، فعال امور زنان يكى ديگر از همبندان شيرين علمهویى است، از او مى پرسيم كى و كجا براى اولين بار با شيرين مواجه شد؟
جلوه جواهرى: پارسال روز ۱۲ ارديبهشت بود كه دستگير شدم براى روز كارگر. بعد از دو هفته به بند عمومى منتقل شدم و همانجا با شيرين آشنا شدم و حدود چهار هفته با هم در يك بند بوديم.
خانم جواهرى از ويژگى هاى شيرين مى گويد كه به گفته او مسائل را از زاويه اى انسانى نگاه مى كرد: «مسئله اينكه رابطه فارس ها و كردها و فارس ها و ترك ها چطور باشد، اينكه بايد در انتخابات بايد شركت كرد. روى حقوق زنان و جامعه مدنى خيلى پافشارى داشت.»
به باور خانم جواهرى، شيرين به دنبال جامعه اى آزاد و برابرى خواه و فارغ از خشونت بود و مسائل را با جان و دل لمس كرده بود.
وى می گوید: شيرين عاشق زندگى بود، به شدت درس مى خواند و به داستان نويسى علاقه داشت و تشويق شده بود كه داستان هاى محلى خود را بنويسد.
آن طور كه هم بندان شيرين مى گويند او در زندان خواندن و نوشتن را آموخت و آغاز به نوشتن كرد. يكى از داستان واره هاى شيرين كه برگرفته از زندگى واقعى خاله او در كردستان بود، در وب سايت تغيير براى برابرى منتشر شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر